فصد خون غرب تهران
برزگران
خشکشویی
تصفیه آب
ابزار رویان>

انتخاب صفحه

فصد خون شمال تهران

روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد

روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد

روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسدی به فقیری داد فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید ثروتمند شگفت زده شد و گفت چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟ فقیر گفت هر کس آنچه در دل دارد می بخشد

درجهان سه چیز است که صدا ندارد
مرگ فقیر، ظلم غنی، چوب خدا

درباره نویسنده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + 17 =