فصد خون غرب تهران
برزگران
خشکشویی
تصفیه آب
ابزار رویان>

انتخاب صفحه

فصد خون شمال تهران

… ️آیت الله سید ابوالحسن اص

…  ️آیت الله سید ابوالحسن اص

️آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی

تصمیمش را گرفت و راهی اصفهان شد
با آنکه از پدر شنیده بود
«من عهده دار هزینه هایت نمی شوم، اگر برای طلبگی به اصفهان بروی »
حجره اش خالی بود و دستش تنگ
پدر، از سر دلتنگی، آمده بود دیدار پسر
وضع حجره را که دید، از نو زبان به سرزنش گشود
پسر طاقت شماتت های پدر را نداشت
گریان و آزرده خاطر، رو سمت قبله کرد
خطاب به ولیّ و صاحبش، امام عصر، عرض کرد
عنایتی بفرمایید نمی خواهم بگویند ما، آقایی نداریم
همان وقت خادم مدرسه آمد
گفت کسی آمده و سراغ تو را می گیرد
سیدی بود نورانی و ناشناس دلجویی کرد از او پنج قران هم در دستش گذاشت
وقت خداحافظی فرمود
«شمعی هم زیر طاقچه حجره است روشنش کن تا کسی نگوید شما، آقا ندارید »
برگشت و ماجرا را برای پدرش گفت
هر دو غرق حیرت بودند دل پدر آرام شد و به روستایشان برگشت
پسر در اصفهان ماند
با عنایت آقایی که داشت، شد مرجع تقلید شیعیان جهان، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی

توجهات حضرت ولى عصر (علیه السلام) به علما و مراجع، ص۱۲۱

داستانک مهدوی
حامی شیعیان

درباره نویسنده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − یک =