بیانات رهبری طی سال های مختلف در رابطه با اشغال فلسطین
ماجرای تسلّط غاصبانه صهيونيستها بر فلسطين
اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است كه یك عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فكر ایجاد یك كشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فكر اینها دولت انگلیس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلًا به فكر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را كشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت كردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها كنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است كه اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یك اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا كنند و گوشهای را، آن هم گوشهی حسّاسی را بگیرند چون كشور فلسطین در نقطهی حساسی قرار دارد و دولت تشكیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از اینكه دنیای اسلام بخصوص دنیای عرب در آن منطقه اتّحادی به وجود آورد. درست است كه اگر دیگران هوشیار باشند، دشمن میتواند اتّحاد ایجاد كند؛ اما دشمنی كه از بیرون آنطور حمایت میشود، با ترفندهای جاسوسی و با روشهای گوناگون میتواند اختلاف ایجاد كند كه همین كار را هم كرد: به یكی نزدیك شود، یكی را بزند، یكی را بكوبد، با یكی سختی كند. بنابراین، در درجهی اوّل كمك كشور انگلیس و بعضی كشورهای غربی دیگر بود. بعد اینها بتدریج از انگلیس جدا و به امریكا متّصل شدند. امریكا هم اینها را تا امروز زیر بال خودش گرفته است. اینها به این معنا كشوری به وجود آوردند و آمدند كشور فلسطین را تصرّف كردند. تصرّفشان هم اینطوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را كه زارعان و كشاورزان عرب روی آنها كار میكردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالكان اصلی این زمینهای بزرگ كه در اروپا و امریكا بودند خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلّالهایی هم داشتند كه نقل كردهاند یكی از دلالهایشان همین «سیّد ضیاء» معروف، شریك رضا خان در كودتای ۱۲۹۹ بود كه از اینجا كه به فلسطین رفت، آنجا دلّال خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها كه ملك اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها كردند. در جایی میرفتند، میزدند، میكشتند و در همین هنگام افكار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میكردند. این تسلّط غاصبانهی صهیونیستها بر فلسطین سه ركن داشت: یك ركنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمیكردند.ركن دوم، دروغ به افكار عمومی دنیا بود. این دروغ به افكار عمومی دنیا، یكی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها بهوسیلهی رسانههای صهیونیستی كه دست یهودیها بود، دروغ گفتند هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد كه به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایهداران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور كردند. حتّی این نویسندهی فیلسوف اجتماعی فرانسوی «ژان پل سارتر» را نیز كه خودمان هم در جوانی چندی شیفتهی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل سارتر» كتابی نوشته بود كه بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بیسرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند كه سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند كه سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ یك ملت در آنجا بود و كار میكرد. شواهد زیادی هم هست. یك نویسندهی خارجی میگوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریای سبزی بود كه تا چشم كار میكرد، دیده میشد. سرزمین بیمردم یعنی چه؟! در دنیا اینطور وانمود كردند كه فلسطین یك جای متروكهی مخروبهی بدبختی بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد كردیم! دروغ به افكار عمومی! همیشه سعی میكردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الآن هم همینطور است! در این مجلّات امریكایی مثل «تایم» و «نیوزویك» كه بنده گاهی به اینها مراجعه دارم، اگر كوچكترین حادثهای علیه یك خانوادهی یهودی اتّفاق بیفتد، عكس و تفصیلات و سنّ كشته شده و مظلومیت بچههایش را بزرگ میكنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینی، خانوادههای فلسطینی، بچههای فلسطینی، زنهای فلسطینی، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق میافتد، ولی كمترین اشارهای به آنها نمیكنند! ركن سوم هم ساختوپاخت، مذاكره و به قول خودشان «لابی» است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفكر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت كن! كار اینها تابهحال سه ركن داشته است كه توانستهاند این كشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهای خارجی هم با اینها همراه بودند؛ كه عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعهی ملل هم كه بعد از جنگ برای به اصطلاح مسائل صلح تشكیل شده بود همیشه از اینها حمایت كردند؛ مگر در موارد معدودی. در همان سال ۱۹۴۸، جامعهی ملل قطعنامهای صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم كرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالی كه قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهای فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشكیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بیگناهان اتّفاق افتاد. البته دولتهای عرب هم كوتاهیهایی كردند. چند جنگ اتّفاق افتاد. در جنگ ۱۹۶۷، اسرائیلیها توانستند با كمك امریكا و دولتهای دیگر، مبالغی از زمینهای مصر و سوریّه و اردن را تصرّف كنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ كه اینها شروع كردند، باز به كمك آن قدرتها توانستند نتیجهی جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهای دیگری را تصرّف كنند. هدف اسرائیل، توسعه است. دولت صهیونیستی به سرزمین فلسطین فعلی هم قانع نیست. اوّل یك وجب جا میخواستند، بعد نصف زمین فلسطین را گرفتند، بعد همهی سرزمین فلسطین را گرفتند، بعد به كشورهای همسایهی فلسطین مثل اردن و سوریّه و مصر تجاوز كردند و زمینهای آنها را گرفتند. الآن هم هدف اساسی صهیونیزم، ایجاد اسرائیل بزرگ است. البته این روزها كمتر اسم میآورند؛ سعی میكنند كتمان كنند. بازهم به افكار عمومی دروغ میگویند. چرا؟ چون در این مرحلهای كه الآن هستیم، احتیاج دارند كه هدفهای توسعهطلبانهی خود را كتمان كنند! گرفتاریای كه امروز صهیونیستها دارند، این است كه به صلح احتیاج مبرم دارند. چرا؟ چون بعد از سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۶۷ مبارزهای نبود و آن بیست سال در حال خوبی نگذشت. بعد هم كه مبارزات مسلّحانه شروع شد. این مبارزات مسلّحانه از بیرون سرزمین فلسطین بود؛ همین سازمان آزادیبخش و بقیهی گروهها، مركزشان در اردن یا در سوریّه یا در جاهای دیگر بود. گروههایی را میفرستادند و حملهای میكردند و ضربهای میزدند و عقب میكشیدند. در داخل سرزمین فلسطین، سازمان مبارزی شكل نگرفته بود. در داخل سرزمین، مردم مرعوب بودند و نمیتوانستند هیچ حركتی بكنند؛ اما بعد از انقلاب اسلامی دو اتّفاق مهم افتاد. یكی اینكه نهضت فلسطین كه یك نهضت غیر دینی بود به یك نهضت اسلامی تبدیل شد و مقاومت اسلامی به وجود آمد و رنگ اسلامی گرفت. همان مبارزانی هم كه از بیرون مبارزه میكردند مثل كسانی كه از لبنان یا مناطق دیگر به اسرائیل حمله میكردند و به آنها ضربه میزدند با انگیزهی اسلامی، كه یك انگیزهی بسیار قوی است، وارد میدان شدند. ثانیاً «انتفاضه» به وجود آمد. «انتفاضه»، یعنی قیام و شورش در داخل سرزمین و وطن مغصوب. از این قیام میترسند؛ چون برایشان خیلی مهمّ است. البته سعی میكنند مطلب را آنچنان كه هست، منعكس نكنند؛ اما مبارزات مردم فلسطین در داخل سرزمین فلسطین، برای رژیم صهیونیستی شكننده و كوبنده است؛ ستون فقراتشان را میشكافد. چرا؟ بهخاطر اینكه اینها به یهودیانی كه از سراسر دنیا در این منطقه جمع كردهاند، وعده دادند كه در اینجا امنیت و راحتی و زندگی خوش هست و گفتند بیایید در اینجا آقایی كنید؛ اما حالا اینها طاقت برخورد با این نسل نوخاسته و صاحبان اصلی این سرزمین را كه امروز بیدار شدهاند، ندارند. اركان نظام صهیونیستی متزلزل است؛ لذا اینها الآن مجبورند كه با دولتهای منطقه هرطور هست، مسألهی صلح را تمام كنند، تا بتوانند به مسألهی داخلی خودشان برسند. این قضیهی بهاصطلاح صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین و قضیهی عرفات هم دنبالهی همین است. آنها خواستند یك عنصر فلسطینی را داخل طرح سازش بیاورند؛ شاید بتوانند فلسطینیهای مبارز را در داخل سرزمینهای اشغالی ساكت كنند؛ اما نتوانستند. امروز با این خصوصیات، دیگر دولت غاصب صهیونیست جرأت نمیكند مسألهی اصلی خودش را كه توسعهی نیل تا فرات است مطرح كند. سرزمین موعود صهیونیستها، به گمان باطلشان، از رود نیل تا فرات ادامه دارد. هرچهاش را نگرفتند، باید بعد از این بگیرند؛ برنامهشان این است! الآن جرأت نمیكنند این را به زبان بیاورند.۱۳۷۸/۱۰/۱۰
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۸ ارکان تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین
تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلى، با قساوت و با سختى و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمىکردند.
رکن دوم، دروغ به افکار عمومى دنیا بود. این دروغ به افکار عمومى دنیا، یکى از آن حرفهاى عجیب است. این قدر اینها بهوسیله رسانههاى صهیونیستى که دست یهودیها بود، دروغ گفتند – هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته مىشد – که به خاطر همین دروغها بعضى از سرمایهداران یهودى را گرفتند! خیلیها هم دروغهاى آنها را باور کردند. حتّى این نویسنده فیلسوف اجتماعى فرانسوى – «ژان پلسارتر» – را نیز که خودمان هم در جوانى چندى شیفتهى این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پلسارتر» کتابى نوشته بود که بنده در سى سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمى بى سرزمین، سرزمینى بىمردم»! یعنى یهودیها مردمى بودند که سرزمینى نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینى بود و مردم نداشت! یعنى چه مردم نداشت؟ یک ملت در آنجا بود و کار مىکرد. شواهد زیادى هم هست. یک نویسنده خارجى مىگوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریاى سبزى بود که تا چشم کار مىکرد، دیده مىشد. سرزمین بىمردم یعنى چه؟! در دنیا اینطور وانمود کردند که فلسطین یک جاى متروکه مخروبه بدبختى بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد کردیم! دروغ به افکار عمومى! همیشه سعى مىکردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الان هم همینطور است! در این مجلاّت امریکایى – مثل «تایم» و «نیوزویک» – که بنده گاهى به اینها مراجعه دارم، اگر کوچکترین حادثهاى علیه یک خانواده یهودى اتّفاق بیفتد، عکس و تفصیلات و سنّ کشته شده و مظلومیت بچههایش را بزرگ مىکنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینى، خانوادههاى فلسطینى، بچههاى فلسطینى، زنهاى فلسطینى، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق مىافتد، ولى کمترین اشارهاى به آنها نمىکنند!
رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره – و به قول خودشان «لابى» – است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا بهحال سه رکن داشته است که توانستهاند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهاى خارجى هم با اینها همراه بودند؛ که عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعه ملل هم – که بعد از جنگ براى به اصطلاح مسائل صلح تشکیل شده بود – همیشه از اینها حمایت کردند؛ مگر در موارد معدودى. در همان سال ۱۹۴۸، جامعه ملل قطعنامهاى صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم کرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالى که قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهاى فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشکیل دادند و بعد هم قضایاى گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بىگناهان اتّفاق افتاد. البته دولتهاى عرب هم کوتاهیهایى کردند. چند جنگ اتّفاق افتاد. در جنگ ۱۹۶۷، اسرائیلیها توانستند با کمک امریکا و دولتهاى دیگر، مبالغى از زمینهاى مصر و سوریه و اردن را تصرّف کنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ که اینها شروع کردند، باز به کمک آن قدرتها توانستند نتیجه جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهاى دیگرى را تصرّف کنند.
هدف اسرائیل، توسعه است. دولت صهیونیستى به سرزمین فلسطین فعلى هم قانع نیست. اوّل یک وجب جا مىخواستند، بعد نصف زمین فلسطین را گرفتند، بعد همه سرزمین فلسطین را گرفتند، بعد به کشورهاى همسایه فلسطین – مثل اردن و سوریه و مصر – تجاوز کردند و زمینهاى آنها را گرفتند. الان هم هدف اساسى صهیونیزم، ایجاد اسرائیل بزرگ است.۱۳۷۸/۱۰/۱۰
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۷ نقش موثر انگلیس در غضب سرزمین فلسطین
جوان، طبیعتش ظلم ستیزی و مقابلهی با قلدری است. جوان، طبیعتش این است که وقتی ببیند دولتی در صحنهی بینالملل، در عرصهی عالم وجود دارد که اساس موجودیتش عبارت است از ظلم – نظام و حکومت صهیونیستی؛ اساسش ظلم است دیگر – با آن مخالف خواهد بود. خوب است شما تاریخچهی فلسطین را بخوانید. این کتاب سرگذشت فلسطین و کتابهای فراوان دیگری را که در باب مسألهی فلسطین است، بخوانید. ببینید صهیونیستها این نقطهی بسیار مهمِّ خاورمیانه را با چه ترفندهایی بهدست آوردهاند! اوّل رفتند زمینهای فلسطینیها را خریدند – البته عدّهای یهودی آنجا بودند و انگلیسیها آنجا قیمومیت داشتند – هدف این بود که آنجا را بگیرند. هدف را اوّل در آن کنگرهی بزرگ صهیونیزم – در سال ۱۸۹۷ – مشخّص کردند که باید سرزمین فلسطین گرفته شود. اینجا نکتهی اساسی است. آنوقت هنوز امریکا مطرح نبود؛ برای انگلیسیها هم مهم بود که این نقطه را بگیرند. به یاد بیاورید که آن روز، هنوز کشور عثمانی بود و انگلیسیها در این منطقه، جای پایی نداشتند. بعد از جنگ بینالملل اوّل، کشور عثمانی از هم پاشیده شد. آن وقت اردن و عراق و مصر و حجاز و غیره، در واقع تحت قیمومت و حمایت انگلیسیها درآمد. لبنان و سوریه و اینها هم در اختیار فرانسه قرار گرفت – فاتحین جنگ بینالملل، تقسیم کردند – لیکن آن روزی که بحث گرفتن سرزمین فلسطین و گذاشتن یهودیها و صهیونیستها در آن مطرح شد، هنوز این خبرها نبود. برای انگلیسیها خیلی مهم بود که اینجا یک جا پا داشته باشند.
بعد از آنکه جنگ بینالملل اوّل تمام شد، تقریباً آغاز حکومت پهلوی در ایران است. آنها در این مدت، مقداری زمینهای فلسطینیها را در داخل فلسطین خریدند و تعدادی از صهیونیستها را وارد کردند. بین صهیونیستها – یعنی یهودیها – و مسلمانان اختلافاتی بهوجود میآمد. سربازان انگلیسی برای یهودیها بهطور قاچاق، اسلحه وارد کردند و جنگهای داخلی راه انداختند! نهضتهایی را که آگاهانه شروع شده بود – از طرف آنهایی که میفهمیدند اینها چه کار میکنند – سرکوب کردند! بعد هم رسماً در قسمتی از کشور فلسطین – در سال ۱۹۴۸ – یک دولت صهیونیستی درست کردند و آنجا گذاشتند! بعد هم در پی جنگهای مختلف – در سال ۱۹۵۶ و در سال ۱۹۷۴ – بخشهای گوناگون دیگر را از فلسطین گرفتند و این فلسطین کنونی را تبدیل به دولت اسرائیل کردند! یعنی دولتی که براساس زور و ظلم و بیرون کردن مسلمانان و صاحبان خانه، در درجهی اول، تحت کمک مستقیم انگلیسیها بهوجود آمد؛ بعد که امریکاییها در صحنه آمدند و فعّال شدند، در اختیار آنها و دیگر کشورهای اروپایی و شوروی آن روز قرار گرفت.
طبیعی است هرجای دنیا جوانی باشد که بخواهد با فطرت جوانی خود رفتار کند، با این مخالف خواهد بود؛ مگر اینکه آنقدر حجم تبلیغات، علیه صاحبان این خانه زیاد باشد که قضیه را بهعکس کند! مثل کجا؟ مثل مطبوعات امریکا و اروپا! الان شما ببینید در مطبوعات امریکا اینگونه است. من تعدادی از این مطبوعات امریکایی را گاهی نگاه میکنم و غالباً در جریان یک شمای کلّی از اینها قرار میگیرم. هر جا اتّفاقی بیفتد که در آن چهار نفر، یا دو نفر صهیونیست، کشته شوند، مطبوعات امریکایی برای اینکه احساس ترحّم مردم را نسبت به آنها جلب کنند؛ عکس بچههایشان، عکس زنانشان، عکس مادران پیرشان و گریه کردنشان؛ در تابوت گذاشتن و دفن کردنشان را چاپ میکنند!
در غرب شبیه این هرگز برای کشتارهای دستجمعی مسلمانان اتّفاق نیفتاده است! در «دیریاسین» در یک شب، در یک ساعت، چند صد نفر مرد، زن، بچه، بزرگ و کوچک را گلولهباران کردند و از بین بردند؛ اما انعکاسی در افکار عمومی غرب پیدا نکرد! لذا شما اگر میبینید جوان فرانسوی، یا انگلیسی، یا امریکایی، بهطور طبیعی احساس همدردی با عرب فلسطینی نمیکند، بلکه بهعکس، احساس همدردی با صهیونیست غاصب میکند، بهخاطر تبلیغات است، والّا چنانچه حقیقت قضیه را آنچنان که اتّفاق افتاده، در مقابل هر جوانی قرار دهند، نسبت به آن، احساس موضع دارد. طبیعت جوان این است. جوان با ظلم مخالف است. جوان با زورگویی، با قلدری و با ناحق طلبیهای زورگویانه مخالف است.۱۳۷۷/۱۰/۲۴
۱۳۷۵ اشغال فلسطین
اسراییل، از اوّل با ظلم و آدمکشی، با دروغ و فریب به وجود آمده است. در آن روز یک عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتیبانی دولت انگلیس به منطقه فلسطین آمدند. اهالی آن منطقه را بیرون کردند و فرزندان و بازماندگان آنها – بیش از یک میلیون نفر – هنوز هم در زیر چادرها و در شرایط اردوگاهی زندگی میکنند! زیر چادر، یا چیزی شبیه چادر، در کوخها زندگی میکنند! مردم فلسطین، در خارج از فلسطین، با حال کوخ نشینی و اردوگاه نشینی زندگی میکنند. خانههای آنها و وطن آنها در اختیار کسانی است که از اروپا، از استرالیا، از آمریکا، از آسیا و از آفریقا به آن جا رفتهاند و یک ملت جعلی و دروغین به وجود آوردهاند و در آن جا به نام یک ملت، زندگی میکنند و دولتی هم دارند! ۱۳۷۵/۰۱/۰۴
۱۳۷۵ اشغال فلسطین
[ ما در جمهوری اسلامی]نمیتوانیم انکار کنیم که سرزمین فلسطین، از مردم فلسطین غصب شده است؛ آن هم نه با یک روش ظاهرا با نزاکت، بلکه با کشتار و آدمکشی و فریب و دروغ و اعمال زور و سفّاکی و قتل عام. دولت اسراییل با قتل عام و غدر و فریب و سفّاکی و لگدزدن به ارزشهای انسانی به وجود آمد. حقوق یک ملت در مقابل پای مهاجرین صهیونیست که وارد فلسطین اشغالی شدند، قربانی شد. ۱۳۷۵/۰۱/۰۴
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی
۱۳۷۱ نحوه بیرون راندن فلسطینی های روستای دیریاسین و کفرقاسم
بیرون راندن مردم فلسطین از سرزمین خودشان، به حالت عادی هم انجام نگرفت. یکوقت است که میآیند زمینهایشان را میخرند؛ پولش را میدهند و میگویند «باید بروید.» البته این هم ظلم است، این هم غصب است؛ اما اینطور هم عمل نکردند. شبانه رفتند و یک ده را با اهلش سوزاندند! هرکه توانست خودش را نجات دهد، نجات داد و هرکه ماند، سوخت که سوخت! قضیهی «دیریاسین» راست است؛ قضیهی «کفرقاسم» راست است؛ روستاهایی را که صهیونیستها آتش زدند، حقیقت دارد. همین کار را کردند.۱۳۷۱/۰۱/۰۷
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۱ چگونگی آغاز اشغالگری صهیونیستها مطابق اسناد وزارت خارجه انگلیس
صهیونیستها از اهداف خودشان منصرف نیستند. هدف «از نیل تا فرات» را که بر زبان آوردهاند، پس نگرفتهاند. هنوز هم قصدشان این است که از نیل تا فرات را بگیرند! منتها، استراتژی صهیونیستها این است که ابتدا با حیله و ترفند، جای پای خودشان را قرص کنند و بعد که جای پا محکم شد، با فشار و حمله و آدمکشی و استفاده از زور و خشونت، تا جایی که میتوانند پیش بروند! اینها همین که با یک مقابلهی جدی چه مقابلهی سیاسی و چه نظامی روبهرو شوند متوقف میشوند و باز در خط حیله و ترفند میروند تا بتوانند با مکر، یکقدم دیگر به جلو بردارند! وقتی یکقدم به جلو برداشتند، مجدداً همان فشار و خشونت را اعمال میکنند. این کاری است که از شصت، هفتاد سال پیش تا به امروز انجام دادهاند؛ یعنی بیست و پنج سال قبل از آنکه فلسطین را رسماً اشغال کنند، همین روش را انجام دادند. اینها ابتدا که وارد فلسطین شدند، نگفتند «ما مهاجر به فلسطین میآوریم.» مردم فلسطین تعجب میکردند که اینها چه کسانی هستند که میآیند؟! به دروغ گفتند «متخصص میآوریم!» مطالبی که میگویم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجهی انگلیس بوده که افشا شده است. بعضی از وزارتخانههای امور خارجهی دنیا، اسناد قدیمی و کهنه را منتشر میکنند و در اختیار همه قرار میگیرد. اسنادی که عرض میکنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختیار ما قرار گرفته است. در این اسناد، افسر انگلیسیای که در فلسطین مسئول کاری بوده، در گزارش خود مینویسد: ما به مردم فلسطین گفتیم کسانی که وارد فلسطین میشوند، متخصص و مهندسند؛ دکترند و فلان و بهمانند که میآیند کشور شما را آباد کنند! وقتی هم سرزمین شما را آباد کردند، میروند. همین افسر انگلیسی در نامهای نوشته است: ولی ما به این مردم، دروغ میگوییم! ولی ما به این مردم، دروغ میگوییم! یهودیان فاقد تخصص و بیهنر را از اطراف دنیا جمع کردند به فلسطین بردند و امکانات و زمین و همه چیز در اختیارشان گذاشتند؛ چون میخواستند صاحبان اصلی فلسطین را از آن کشور بیرون کنند! از اول، با ترفند وارد شدند و همین که جای پایشان محکم شد، دست به حمله زدند. در سال ۱۹۴۸ میلادی، تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کردند و یک سال بعد از آن هم، به مصر و دیگر کشورهای مسلمان حملهور شدند؛ برای اینکه سرزمین بیشتری را بگیرند. وقتی که توی دهانشان خورد، مدتی صبر کردند. البته زمین زیادی گرفتند؛ اما چون دیگر نتوانستند پیش بروند، متوقف شدند و باز به حیلهگری پرداختند تا ببینند چگونه میتوانند جای پای جدیدی پیدا کنند. به همین ترتیب، تا امروز پیش آمدهاند.۱۳۷۱/۰۱/۰۷
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۱ اشغال فلسطین
استراتژی صهیونیستها این است که ابتدا با حیله و ترفند، جای پای خودشان را قرص کنند و بعد که جای پا محکم شد، با فشار و حمله و آدمکشی و استفاده از زور و خشونت، تا جایی که میتوانند پیش بروند! اینها همین که با یک مقابله جدّی – چه مقابله سیاسی و چه نظامی – رو به رو شوند متوقّف میشوند و باز در خطّ حیله و ترفند میروند تا بتوانند با مکر، یک قدم دیگر به جلو بردارند! وقتی یک قدم به جلو برداشتند، مجدّداً همان فشار و خشونت را اعمال میکنند. این کاری است که از شصت، هفتاد سال پیش تا به امروز انجام دادهاند؛ یعنی بیست و پنج سال قبل از آنکه فلسطین را رسماً اشغال کنند، همین روش را انجام دادند. اینها ابتدا که وارد فلسطین شدند، نگفتند «ما مهاجر به فلسطین میآوریم.» مردم فلسطین تعجّب میکردند که اینها چهکسانی هستند که میآیند؟! به دروغ گفتند «متخصّص میآوریم!» مطالبی که میگویم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجه انگلیس بوده که افشا شده است. بعضی از وزارتخانههای امور خارجه دنیا، اسناد قدیمی و کهنه را منتشر میکنند و در اختیار همه قرار میگیرد. اسنادی که عرض میکنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختیار ما قرار گرفته است. در این اسناد، افسر انگلیسیای که در فلسطین مسؤول کاری بوده، در گزارش خود مینویسد: ما به مردم فلسطین گفتیم کسانی که وارد فلسطین میشوند، متخصّص و مهندسند؛ دکترند و فلان و بهمانند که میآیند کشور شما را آباد کنند! وقتی هم سرزمین شما را آباد کردند، میروند.
همین افسر انگلیسی در نامهای نوشته است: ولی ما به این مردم، دروغ میگوییم! یهودیان فاقد تخصّص و بی هنر را از اطراف دنیا جمع کردند به فلسطین بردند و امکانات و زمین و همه چیز در اختیارشان گذاشتند؛ چون میخواستند صاحبان اصلی فلسطین را از آن کشور بیرون کنند! از اوّل، با ترفند وارد شدند و همین که جای پایشان محکم شد، دست به حمله زدند. در سال ۱۹۴۸ میلادی، تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کردند و یک سال بعد از آن هم، به مصر و دیگر کشورهای مسلمان حملهور شدند؛ برای اینکه سرزمین بیشتری را بگیرند. وقتی که توی دهانشان خورد، مدّتی صبر کردند. البته زمین زیادی گرفتند؛ اما چون دیگر نتوانستند پیش بروند، متوقّف شدند و باز به حیلهگری پرداختند تا ببینند چگونه میتوانند جای پای جدیدی پیدا کنند. به همین ترتیب، تا امروز پیش آمدهاند.۱۳۷۱/۰۱/۰۷
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۸ ماجرای تسلّط غاصبانه صهيونيستها بر فلسطين
اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است كه یك عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فكر ایجاد یك كشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فكر اینها دولت انگلیس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلًا به فكر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را كشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت كردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها كنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است كه اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یك اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا كنند و گوشهای را، آن هم گوشهی حسّاسی را بگیرند چون كشور فلسطین در نقطهی حساسی قرار دارد و دولت تشكیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از اینكه دنیای اسلام بخصوص دنیای عرب در آن منطقه اتّحادی به وجود آورد. درست است كه اگر دیگران هوشیار باشند، دشمن میتواند اتّحاد ایجاد كند؛ اما دشمنی كه از بیرون آنطور حمایت میشود، با ترفندهای جاسوسی و با روشهای گوناگون میتواند اختلاف ایجاد كند كه همین كار را هم كرد: به یكی نزدیك شود، یكی را بزند، یكی را بكوبد، با یكی سختی كند. بنابراین، در درجهی اوّل كمك كشور انگلیس و بعضی كشورهای غربی دیگر بود. بعد اینها بتدریج از انگلیس جدا و به امریكا متّصل شدند. امریكا هم اینها را تا امروز زیر بال خودش گرفته است. اینها به این معنا كشوری به وجود آوردند و آمدند كشور فلسطین را تصرّف كردند. تصرّفشان هم اینطوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را كه زارعان و كشاورزان عرب روی آنها كار میكردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالكان اصلی این زمینهای بزرگ كه در اروپا و امریكا بودند خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلّالهایی هم داشتند كه نقل كردهاند یكی از دلالهایشان همین «سیّد ضیاء» معروف، شریك رضا خان در كودتای ۱۲۹۹ بود كه از اینجا كه به فلسطین رفت، آنجا دلّال خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها كه ملك اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها كردند. در جایی میرفتند، میزدند، میكشتند و در همین هنگام افكار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میكردند. این تسلّط غاصبانهی صهیونیستها بر فلسطین سه ركن داشت: یك ركنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمیكردند.ركن دوم، دروغ به افكار عمومی دنیا بود. این دروغ به افكار عمومی دنیا، یكی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها بهوسیلهی رسانههای صهیونیستی كه دست یهودیها بود، دروغ گفتند هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد كه به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایهداران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور كردند. حتّی این نویسندهی فیلسوف اجتماعی فرانسوی «ژان پل سارتر» را نیز كه خودمان هم در جوانی چندی شیفتهی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل سارتر» كتابی نوشته بود كه بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بیسرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند كه سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند كه سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ یك ملت در آنجا بود و كار میكرد. شواهد زیادی هم هست. یك نویسندهی خارجی میگوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریای سبزی بود كه تا چشم كار میكرد، دیده میشد. سرزمین بیمردم یعنی چه؟! در دنیا اینطور وانمود كردند كه فلسطین یك جای متروكهی مخروبهی بدبختی بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد كردیم! دروغ به افكار عمومی! همیشه سعی میكردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الآن هم همینطور است! در این مجلّات امریكایی مثل «تایم» و «نیوزویك» كه بنده گاهی به اینها مراجعه دارم، اگر كوچكترین حادثهای علیه یك خانوادهی یهودی اتّفاق بیفتد، عكس و تفصیلات و سنّ كشته شده و مظلومیت بچههایش را بزرگ میكنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینی، خانوادههای فلسطینی، بچههای فلسطینی، زنهای فلسطینی، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق میافتد، ولی كمترین اشارهای به آنها نمیكنند! ركن سوم هم ساختوپاخت، مذاكره و به قول خودشان «لابی» است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفكر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت كن! كار اینها تابهحال سه ركن داشته است كه توانستهاند این كشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهای خارجی هم با اینها همراه بودند؛ كه عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعهی ملل هم كه بعد از جنگ برای به اصطلاح مسائل صلح تشكیل شده بود همیشه از اینها حمایت كردند؛ مگر در موارد معدودی. در همان سال ۱۹۴۸، جامعهی ملل قطعنامهای صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم كرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالی كه قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهای فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشكیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بیگناهان اتّفاق افتاد. البته دولتهای عرب هم كوتاهیهایی كردند. چند جنگ اتّفاق افتاد. در جنگ ۱۹۶۷، اسرائیلیها توانستند با كمك امریكا و دولتهای دیگر، مبالغی از زمینهای مصر و سوریّه و اردن را تصرّف كنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ كه اینها شروع كردند، باز به كمك آن قدرتها توانستند نتیجهی جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهای دیگری را تصرّف كنند. هدف اسرائیل، توسعه است. دولت صهیونیستی به سرزمین فلسطین فعلی هم قانع نیست. اوّل یك وجب جا میخواستند، بعد نصف زمین فلسطین را گرفتند، بعد همهی سرزمین فلسطین را گرفتند، بعد به كشورهای همسایهی فلسطین مثل اردن و سوریّه و مصر تجاوز كردند و زمینهای آنها را گرفتند. الآن هم هدف اساسی صهیونیزم، ایجاد اسرائیل بزرگ است. البته این روزها كمتر اسم میآورند؛ سعی میكنند كتمان كنند. بازهم به افكار عمومی دروغ میگویند. چرا؟ چون در این مرحلهای كه الآن هستیم، احتیاج دارند كه هدفهای توسعهطلبانهی خود را كتمان كنند! گرفتاریای كه امروز صهیونیستها دارند، این است كه به صلح احتیاج مبرم دارند. چرا؟ چون بعد از سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۶۷ مبارزهای نبود و آن بیست سال در حال خوبی نگذشت. بعد هم كه مبارزات مسلّحانه شروع شد. این مبارزات مسلّحانه از بیرون سرزمین فلسطین بود؛ همین سازمان آزادیبخش و بقیهی گروهها، مركزشان در اردن یا در سوریّه یا در جاهای دیگر بود. گروههایی را میفرستادند و حملهای میكردند و ضربهای میزدند و عقب میكشیدند. در داخل سرزمین فلسطین، سازمان مبارزی شكل نگرفته بود. در داخل سرزمین، مردم مرعوب بودند و نمیتوانستند هیچ حركتی بكنند؛ اما بعد از انقلاب اسلامی دو اتّفاق مهم افتاد. یكی اینكه نهضت فلسطین كه یك نهضت غیر دینی بود به یك نهضت اسلامی تبدیل شد و مقاومت اسلامی به وجود آمد و رنگ اسلامی گرفت. همان مبارزانی هم كه از بیرون مبارزه میكردند مثل كسانی كه از لبنان یا مناطق دیگر به اسرائیل حمله میكردند و به آنها ضربه میزدند با انگیزهی اسلامی، كه یك انگیزهی بسیار قوی است، وارد میدان شدند. ثانیاً «انتفاضه» به وجود آمد. «انتفاضه»، یعنی قیام و شورش در داخل سرزمین و وطن مغصوب. از این قیام میترسند؛ چون برایشان خیلی مهمّ است. البته سعی میكنند مطلب را آنچنان كه هست، منعكس نكنند؛ اما مبارزات مردم فلسطین در داخل سرزمین فلسطین، برای رژیم صهیونیستی شكننده و كوبنده است؛ ستون فقراتشان را میشكافد. چرا؟ بهخاطر اینكه اینها به یهودیانی كه از سراسر دنیا در این منطقه جمع كردهاند، وعده دادند كه در اینجا امنیت و راحتی و زندگی خوش هست و گفتند بیایید در اینجا آقایی كنید؛ اما حالا اینها طاقت برخورد با این نسل نوخاسته و صاحبان اصلی این سرزمین را كه امروز بیدار شدهاند، ندارند. اركان نظام صهیونیستی متزلزل است؛ لذا اینها الآن مجبورند كه با دولتهای منطقه هرطور هست، مسألهی صلح را تمام كنند، تا بتوانند به مسألهی داخلی خودشان برسند. این قضیهی بهاصطلاح صلح با سازمان آزادیبخش فلسطین و قضیهی عرفات هم دنبالهی همین است. آنها خواستند یك عنصر فلسطینی را داخل طرح سازش بیاورند؛ شاید بتوانند فلسطینیهای مبارز را در داخل سرزمینهای اشغالی ساكت كنند؛ اما نتوانستند. امروز با این خصوصیات، دیگر دولت غاصب صهیونیست جرأت نمیكند مسألهی اصلی خودش را كه توسعهی نیل تا فرات است مطرح كند. سرزمین موعود صهیونیستها، به گمان باطلشان، از رود نیل تا فرات ادامه دارد. هرچهاش را نگرفتند، باید بعد از این بگیرند؛ برنامهشان این است! الآن جرأت نمیكنند این را به زبان بیاورند.۱۳۷۸/۱۰/۱۰
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۸ ارکان تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین
تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلى، با قساوت و با سختى و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچگونه مدارا نمىکردند.
رکن دوم، دروغ به افکار عمومى دنیا بود. این دروغ به افکار عمومى دنیا، یکى از آن حرفهاى عجیب است. این قدر اینها بهوسیله رسانههاى صهیونیستى که دست یهودیها بود، دروغ گفتند – هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته مىشد – که به خاطر همین دروغها بعضى از سرمایهداران یهودى را گرفتند! خیلیها هم دروغهاى آنها را باور کردند. حتّى این نویسنده فیلسوف اجتماعى فرانسوى – «ژان پلسارتر» – را نیز که خودمان هم در جوانى چندى شیفتهى این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پلسارتر» کتابى نوشته بود که بنده در سى سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمى بى سرزمین، سرزمینى بىمردم»! یعنى یهودیها مردمى بودند که سرزمینى نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینى بود و مردم نداشت! یعنى چه مردم نداشت؟ یک ملت در آنجا بود و کار مىکرد. شواهد زیادى هم هست. یک نویسنده خارجى مىگوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریاى سبزى بود که تا چشم کار مىکرد، دیده مىشد. سرزمین بىمردم یعنى چه؟! در دنیا اینطور وانمود کردند که فلسطین یک جاى متروکه مخروبه بدبختى بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد کردیم! دروغ به افکار عمومى! همیشه سعى مىکردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الان هم همینطور است! در این مجلاّت امریکایى – مثل «تایم» و «نیوزویک» – که بنده گاهى به اینها مراجعه دارم، اگر کوچکترین حادثهاى علیه یک خانواده یهودى اتّفاق بیفتد، عکس و تفصیلات و سنّ کشته شده و مظلومیت بچههایش را بزرگ مىکنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینى، خانوادههاى فلسطینى، بچههاى فلسطینى، زنهاى فلسطینى، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق مىافتد، ولى کمترین اشارهاى به آنها نمىکنند!
رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره – و به قول خودشان «لابى» – است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا بهحال سه رکن داشته است که توانستهاند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرتهاى خارجى هم با اینها همراه بودند؛ که عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامعه ملل هم – که بعد از جنگ براى به اصطلاح مسائل صلح تشکیل شده بود – همیشه از اینها حمایت کردند؛ مگر در موارد معدودى. در همان سال ۱۹۴۸، جامعه ملل قطعنامهاى صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم کرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودیهاست؛ در حالى که قبل از آن، در حدود پنج درصد زمینهاى فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشکیل دادند و بعد هم قضایاى گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانهها و حمله به بىگناهان اتّفاق افتاد. البته دولتهاى عرب هم کوتاهیهایى کردند. چند جنگ اتّفاق افتاد. در جنگ ۱۹۶۷، اسرائیلیها توانستند با کمک امریکا و دولتهاى دیگر، مبالغى از زمینهاى مصر و سوریه و اردن را تصرّف کنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ که اینها شروع کردند، باز به کمک آن قدرتها توانستند نتیجه جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمینهاى دیگرى را تصرّف کنند.
هدف اسرائیل، توسعه است. دولت صهیونیستى به سرزمین فلسطین فعلى هم قانع نیست. اوّل یک وجب جا مىخواستند، بعد نصف زمین فلسطین را گرفتند، بعد همه سرزمین فلسطین را گرفتند، بعد به کشورهاى همسایه فلسطین – مثل اردن و سوریه و مصر – تجاوز کردند و زمینهاى آنها را گرفتند. الان هم هدف اساسى صهیونیزم، ایجاد اسرائیل بزرگ است.۱۳۷۸/۱۰/۱۰
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۷ نقش موثر انگلیس در غضب سرزمین فلسطین
جوان، طبیعتش ظلم ستیزی و مقابلهی با قلدری است. جوان، طبیعتش این است که وقتی ببیند دولتی در صحنهی بینالملل، در عرصهی عالم وجود دارد که اساس موجودیتش عبارت است از ظلم – نظام و حکومت صهیونیستی؛ اساسش ظلم است دیگر – با آن مخالف خواهد بود. خوب است شما تاریخچهی فلسطین را بخوانید. این کتاب سرگذشت فلسطین و کتابهای فراوان دیگری را که در باب مسألهی فلسطین است، بخوانید. ببینید صهیونیستها این نقطهی بسیار مهمِّ خاورمیانه را با چه ترفندهایی بهدست آوردهاند! اوّل رفتند زمینهای فلسطینیها را خریدند – البته عدّهای یهودی آنجا بودند و انگلیسیها آنجا قیمومیت داشتند – هدف این بود که آنجا را بگیرند. هدف را اوّل در آن کنگرهی بزرگ صهیونیزم – در سال ۱۸۹۷ – مشخّص کردند که باید سرزمین فلسطین گرفته شود. اینجا نکتهی اساسی است. آنوقت هنوز امریکا مطرح نبود؛ برای انگلیسیها هم مهم بود که این نقطه را بگیرند. به یاد بیاورید که آن روز، هنوز کشور عثمانی بود و انگلیسیها در این منطقه، جای پایی نداشتند. بعد از جنگ بینالملل اوّل، کشور عثمانی از هم پاشیده شد. آن وقت اردن و عراق و مصر و حجاز و غیره، در واقع تحت قیمومت و حمایت انگلیسیها درآمد. لبنان و سوریه و اینها هم در اختیار فرانسه قرار گرفت – فاتحین جنگ بینالملل، تقسیم کردند – لیکن آن روزی که بحث گرفتن سرزمین فلسطین و گذاشتن یهودیها و صهیونیستها در آن مطرح شد، هنوز این خبرها نبود. برای انگلیسیها خیلی مهم بود که اینجا یک جا پا داشته باشند.
بعد از آنکه جنگ بینالملل اوّل تمام شد، تقریباً آغاز حکومت پهلوی در ایران است. آنها در این مدت، مقداری زمینهای فلسطینیها را در داخل فلسطین خریدند و تعدادی از صهیونیستها را وارد کردند. بین صهیونیستها – یعنی یهودیها – و مسلمانان اختلافاتی بهوجود میآمد. سربازان انگلیسی برای یهودیها بهطور قاچاق، اسلحه وارد کردند و جنگهای داخلی راه انداختند! نهضتهایی را که آگاهانه شروع شده بود – از طرف آنهایی که میفهمیدند اینها چه کار میکنند – سرکوب کردند! بعد هم رسماً در قسمتی از کشور فلسطین – در سال ۱۹۴۸ – یک دولت صهیونیستی درست کردند و آنجا گذاشتند! بعد هم در پی جنگهای مختلف – در سال ۱۹۵۶ و در سال ۱۹۷۴ – بخشهای گوناگون دیگر را از فلسطین گرفتند و این فلسطین کنونی را تبدیل به دولت اسرائیل کردند! یعنی دولتی که براساس زور و ظلم و بیرون کردن مسلمانان و صاحبان خانه، در درجهی اول، تحت کمک مستقیم انگلیسیها بهوجود آمد؛ بعد که امریکاییها در صحنه آمدند و فعّال شدند، در اختیار آنها و دیگر کشورهای اروپایی و شوروی آن روز قرار گرفت.
طبیعی است هرجای دنیا جوانی باشد که بخواهد با فطرت جوانی خود رفتار کند، با این مخالف خواهد بود؛ مگر اینکه آنقدر حجم تبلیغات، علیه صاحبان این خانه زیاد باشد که قضیه را بهعکس کند! مثل کجا؟ مثل مطبوعات امریکا و اروپا! الان شما ببینید در مطبوعات امریکا اینگونه است. من تعدادی از این مطبوعات امریکایی را گاهی نگاه میکنم و غالباً در جریان یک شمای کلّی از اینها قرار میگیرم. هر جا اتّفاقی بیفتد که در آن چهار نفر، یا دو نفر صهیونیست، کشته شوند، مطبوعات امریکایی برای اینکه احساس ترحّم مردم را نسبت به آنها جلب کنند؛ عکس بچههایشان، عکس زنانشان، عکس مادران پیرشان و گریه کردنشان؛ در تابوت گذاشتن و دفن کردنشان را چاپ میکنند!
در غرب شبیه این هرگز برای کشتارهای دستجمعی مسلمانان اتّفاق نیفتاده است! در «دیریاسین» در یک شب، در یک ساعت، چند صد نفر مرد، زن، بچه، بزرگ و کوچک را گلولهباران کردند و از بین بردند؛ اما انعکاسی در افکار عمومی غرب پیدا نکرد! لذا شما اگر میبینید جوان فرانسوی، یا انگلیسی، یا امریکایی، بهطور طبیعی احساس همدردی با عرب فلسطینی نمیکند، بلکه بهعکس، احساس همدردی با صهیونیست غاصب میکند، بهخاطر تبلیغات است، والّا چنانچه حقیقت قضیه را آنچنان که اتّفاق افتاده، در مقابل هر جوانی قرار دهند، نسبت به آن، احساس موضع دارد. طبیعت جوان این است. جوان با ظلم مخالف است. جوان با زورگویی، با قلدری و با ناحق طلبیهای زورگویانه مخالف است.۱۳۷۷/۱۰/۲۴
بیانات در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران
۱۳۷۵ اشغال فلسطین
اسراییل، از اوّل با ظلم و آدمکشی، با دروغ و فریب به وجود آمده است. در آن روز یک عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتیبانی دولت انگلیس به منطقه فلسطین آمدند. اهالی آن منطقه را بیرون کردند و فرزندان و بازماندگان آنها – بیش از یک میلیون نفر – هنوز هم در زیر چادرها و در شرایط اردوگاهی زندگی میکنند! زیر چادر، یا چیزی شبیه چادر، در کوخها زندگی میکنند! مردم فلسطین، در خارج از فلسطین، با حال کوخ نشینی و اردوگاه نشینی زندگی میکنند. خانههای آنها و وطن آنها در اختیار کسانی است که از اروپا، از استرالیا، از آمریکا، از آسیا و از آفریقا به آن جا رفتهاند و یک ملت جعلی و دروغین به وجود آوردهاند و در آن جا به نام یک ملت، زندگی میکنند و دولتی هم دارند! ۱۳۷۵/۰۱/۰۴
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی
۱۳۷۵ اشغال فلسطین
[ ما در جمهوری اسلامی]نمیتوانیم انکار کنیم که سرزمین فلسطین، از مردم فلسطین غصب شده است؛ آن هم نه با یک روش ظاهرا با نزاکت، بلکه با کشتار و آدمکشی و فریب و دروغ و اعمال زور و سفّاکی و قتل عام. دولت اسراییل با قتل عام و غدر و فریب و سفّاکی و لگدزدن به ارزشهای انسانی به وجود آمد. حقوق یک ملت در مقابل پای مهاجرین صهیونیست که وارد فلسطین اشغالی شدند، قربانی شد. ۱۳۷۵/۰۱/۰۴
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی
۱۳۷۱ نحوه بیرون راندن فلسطینی های روستای دیریاسین و کفرقاسم
بیرون راندن مردم فلسطین از سرزمین خودشان، به حالت عادی هم انجام نگرفت. یکوقت است که میآیند زمینهایشان را میخرند؛ پولش را میدهند و میگویند «باید بروید.» البته این هم ظلم است، این هم غصب است؛ اما اینطور هم عمل نکردند. شبانه رفتند و یک ده را با اهلش سوزاندند! هرکه توانست خودش را نجات دهد، نجات داد و هرکه ماند، سوخت که سوخت! قضیهی «دیریاسین» راست است؛ قضیهی «کفرقاسم» راست است؛ روستاهایی را که صهیونیستها آتش زدند، حقیقت دارد. همین کار را کردند.۱۳۷۱/۰۱/۰۷
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۱ چگونگی آغاز اشغالگری صهیونیستها مطابق اسناد وزارت خارجه انگلیس
صهیونیستها از اهداف خودشان منصرف نیستند. هدف «از نیل تا فرات» را که بر زبان آوردهاند، پس نگرفتهاند. هنوز هم قصدشان این است که از نیل تا فرات را بگیرند! منتها، استراتژی صهیونیستها این است که ابتدا با حیله و ترفند، جای پای خودشان را قرص کنند و بعد که جای پا محکم شد، با فشار و حمله و آدمکشی و استفاده از زور و خشونت، تا جایی که میتوانند پیش بروند! اینها همین که با یک مقابلهی جدی چه مقابلهی سیاسی و چه نظامی روبهرو شوند متوقف میشوند و باز در خط حیله و ترفند میروند تا بتوانند با مکر، یکقدم دیگر به جلو بردارند! وقتی یکقدم به جلو برداشتند، مجدداً همان فشار و خشونت را اعمال میکنند. این کاری است که از شصت، هفتاد سال پیش تا به امروز انجام دادهاند؛ یعنی بیست و پنج سال قبل از آنکه فلسطین را رسماً اشغال کنند، همین روش را انجام دادند. اینها ابتدا که وارد فلسطین شدند، نگفتند «ما مهاجر به فلسطین میآوریم.» مردم فلسطین تعجب میکردند که اینها چه کسانی هستند که میآیند؟! به دروغ گفتند «متخصص میآوریم!» مطالبی که میگویم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجهی انگلیس بوده که افشا شده است. بعضی از وزارتخانههای امور خارجهی دنیا، اسناد قدیمی و کهنه را منتشر میکنند و در اختیار همه قرار میگیرد. اسنادی که عرض میکنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختیار ما قرار گرفته است. در این اسناد، افسر انگلیسیای که در فلسطین مسئول کاری بوده، در گزارش خود مینویسد: ما به مردم فلسطین گفتیم کسانی که وارد فلسطین میشوند، متخصص و مهندسند؛ دکترند و فلان و بهمانند که میآیند کشور شما را آباد کنند! وقتی هم سرزمین شما را آباد کردند، میروند. همین افسر انگلیسی در نامهای نوشته است: ولی ما به این مردم، دروغ میگوییم! ولی ما به این مردم، دروغ میگوییم! یهودیان فاقد تخصص و بیهنر را از اطراف دنیا جمع کردند به فلسطین بردند و امکانات و زمین و همه چیز در اختیارشان گذاشتند؛ چون میخواستند صاحبان اصلی فلسطین را از آن کشور بیرون کنند! از اول، با ترفند وارد شدند و همین که جای پایشان محکم شد، دست به حمله زدند. در سال ۱۹۴۸ میلادی، تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کردند و یک سال بعد از آن هم، به مصر و دیگر کشورهای مسلمان حملهور شدند؛ برای اینکه سرزمین بیشتری را بگیرند. وقتی که توی دهانشان خورد، مدتی صبر کردند. البته زمین زیادی گرفتند؛ اما چون دیگر نتوانستند پیش بروند، متوقف شدند و باز به حیلهگری پرداختند تا ببینند چگونه میتوانند جای پای جدیدی پیدا کنند. به همین ترتیب، تا امروز پیش آمدهاند.۱۳۷۱/۰۱/۰۷
بیانات در خطبههای نمازجمعه
۱۳۷۱ اشغال فلسطین
استراتژی صهیونیستها این است که ابتدا با حیله و ترفند، جای پای خودشان را قرص کنند و بعد که جای پا محکم شد، با فشار و حمله و آدمکشی و استفاده از زور و خشونت، تا جایی که میتوانند پیش بروند! اینها همین که با یک مقابله جدّی – چه مقابله سیاسی و چه نظامی – رو به رو شوند متوقّف میشوند و باز در خطّ حیله و ترفند میروند تا بتوانند با مکر، یک قدم دیگر به جلو بردارند! وقتی یک قدم به جلو برداشتند، مجدّداً همان فشار و خشونت را اعمال میکنند. این کاری است که از شصت، هفتاد سال پیش تا به امروز انجام دادهاند؛ یعنی بیست و پنج سال قبل از آنکه فلسطین را رسماً اشغال کنند، همین روش را انجام دادند. اینها ابتدا که وارد فلسطین شدند، نگفتند «ما مهاجر به فلسطین میآوریم.» مردم فلسطین تعجّب میکردند که اینها چهکسانی هستند که میآیند؟! به دروغ گفتند «متخصّص میآوریم!» مطالبی که میگویم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجه انگلیس بوده که افشا شده است. بعضی از وزارتخانههای امور خارجه دنیا، اسناد قدیمی و کهنه را منتشر میکنند و در اختیار همه قرار میگیرد. اسنادی که عرض میکنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختیار ما قرار گرفته است. در این اسناد، افسر انگلیسیای که در فلسطین مسؤول کاری بوده، در گزارش خود مینویسد: ما به مردم فلسطین گفتیم کسانی که وارد فلسطین میشوند، متخصّص و مهندسند؛ دکترند و فلان و بهمانند که میآیند کشور شما را آباد کنند! وقتی هم سرزمین شما را آباد کردند، میروند.
همین افسر انگلیسی در نامهای نوشته است: ولی ما به این مردم، دروغ میگوییم! یهودیان فاقد تخصّص و بی هنر را از اطراف دنیا جمع کردند به فلسطین بردند و امکانات و زمین و همه چیز در اختیارشان گذاشتند؛ چون میخواستند صاحبان اصلی فلسطین را از آن کشور بیرون کنند! از اوّل، با ترفند وارد شدند و همین که جای پایشان محکم شد، دست به حمله زدند. در سال ۱۹۴۸ میلادی، تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کردند و یک سال بعد از آن هم، به مصر و دیگر کشورهای مسلمان حملهور شدند؛ برای اینکه سرزمین بیشتری را بگیرند. وقتی که توی دهانشان خورد، مدّتی صبر کردند. البته زمین زیادی گرفتند؛ اما چون دیگر نتوانستند پیش بروند، متوقّف شدند و باز به حیلهگری پرداختند تا ببینند چگونه میتوانند جای پای جدیدی پیدا کنند. به همین ترتیب، تا امروز پیش آمدهاند.۱۳۷۱/۰۱/۰۷
بیانات در خطبههای نمازجمعه