بوی غربت میدهی ای آشنای جمعه
بوی غربت میدهی ای آشنای جمعه ها
درد دارد درد دلتنگی هوای جمعه ها
بی نگاهت بارها تقویم ها گم کرده اند
ردپای عاشقی را لابلای جمعه ها
وحشت دنیای بی مهدی عذاب آورشده
چاره ای باید بیندیشی برای جمعه ها
جمعه ها راعید میگفتند قبل از رفتنت
بی شمامحکوم اشکم در عزای جمعه ها
هرغروب جمعه بالاسخت می آید نفس
وای ازجانم چه میخواهد بلای جمعه ها
مرگ تدریجی ست این چشم انتظاری کاشکی
میشدازتقویم خط زد ردپای جمعه ها
تلخ تلخم قصه ی تکراری رنج غروب
چشمهای خیسمان شد مبتلای جمعه ها