یاد شبهایی که بسیجی میشدیم ش
یاد شبهایی که بسیجی میشدیم
شمع شبهای دوعیجی میشدیم
این مصرع آخر میدونین یعنی چی ؟؟؟؟
عراق تو منطقه ی “دوعیجی” بمب فسفری می انداخت،
فسفر با اکسیژن هوا
سریع ترکیب میشه و شعله ور میشه
بچه بسیجی ها زیر بمب های فسفری گیر میکردن
و فسفر به تن این بچه ها می چسبید
و با هیچ وسیلهای خاموش نمی شد و آنها
می سوختن
می سوختن
می سوختن
و صبح ٬ باد ٬خاکستر این بچه ها رو
با خودش می برد