
اگر پست ترین را در خود پذیرم،

اگر پست ترین را در خود پذیرم، یک دانه بسیار ریز را در زمین دوزخ فرو می کنم
این دانه تا حد دیده نشدن خُرد است، اما درخت زندگانی من از آن رشد می کند و زیر را به بالا وصل می نماید
در هر دو سر آتش است و اخگرهای فروزان
بالا آتشین و زیر آتشین است
بین دو آتش طاقت فرسا زندگانی شما رشد میکند
شما به این دو قطب آویزان هستید
دست و پا کشیده همچون یک مصلوب، در حرکتی بی اندازه هراس آور، آویزان به بالا و پایین در تلاطم هستید
این چنین است که از پست ترین مان می هراسیم، چون آن چیزی که آدم مالکش نیست برای همیشه با آشوب پیوند دارد و در جزر و مد رازآلود آن سهیم است
تا بدانجا که پست ترین را در خود بپذیرم به معنای دقیق آن خورشید فروزان سرخ اعماق و بدینگونه قربانی آشفتگی و گیجی آشوب شوم، خورشید درخشنده ی بالا نیز طلوع می کند
بنابراین کسی که به قصد بالاترین بکوشد، عمیقترین را می یابد
یونگ