فصد خون غرب تهران
برزگران
خشکشویی
تصفیه آب
ابزار رویان>

انتخاب صفحه

فصد خون شمال تهران

️برشی از یک کتاب

️برشی از یک کتاب

️برشی از یک کتاب

متوجه کتابِ جلد چرمی شد که توی دستانش عرق کرده بود ؛ کتابِ ” قران ” که از دیروز همدمِ او شده بود
یکبارِ دیگر ان را گشود ؛ شروع به خواندن کرد واین بار لرزشی سریع در اندامش حس کرد گویی یکباره در محیطی؛ زیرهِ تابشِ منبعِ پرقدرتی از انرژی قرار گرفته باشد
دستِ راستش را به بازویش فشرد ؛ در حالیکه ان کتاب را بغل کرده بود ؛ اشکِ گرمی گوشه ی چشمهایش نشست وارام رویِ گونه هایش غلتید گویی صاحبِ ان کتاب درخواستِ کمکش را شنیده وپاسخش را داده بود ” چون بندگان من از من بپرسند ؛ بدانند که من نزدیکم ودعای دعا کننده را اجابت میکنم ”
نوری به قلبش تابید طوری که احساس کرد خونِ تازه ای به رگهایش دویده احساسِ گرما کرد وگرمایی مطبوع وپایدار مثلِ افتابِ گرمِ سواحلِ جنوب ایتالیا؛پنجره را باز کرد
اِدواردو احساس کرد حرفها را از گوینده ی ان میشنود بدونِ هیچ واسطه ای؛ ان جملات نمیتوانست حرفهای یک بشر باشد قبلاََ اگر میخواست با خدا حرف بزند باید راننده را خبر میکرد واز او میخواست تا به کلیسا بروند

اِدواردو مسافری از رُم
انتشارات عهدمانا
نویسنده ” فهیمه نیکومنظر”

درباره نویسنده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 1 =