
مهدی؛ تصویری در دوردست

۲۵ اسفند ۱۳۶۳ رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا با گذشت شش روز از آغاز عملیات بدر با عبور از هورالهویزه به شرق دجله رسیدند جناحین لشکر ۳۱ موفق به پیشروی نشده بودند و پس از پیروزی اولیه، اینک رزمندگان این لشکر همراه با فرماندهای که در کنارشان راهبری میکرد و میجنگید، در دویست متری دشمن گرفتار شده بودند اصرار و دستور فرماندهان ارشد از قرارگاه مرکزی بازگشت فرمانده لشکر بود، اما او در فقدان مسیر ایمن برای بازگشت همه، راضی به ترک صحنه نشد حتی وقتی رفیقش احمد کاظمی روی خط آمد و اصرار کرد و جوابِ نه شنید، سپس گفت «من گریه میکنم، برگرد»؛ جواب شنید «اینجا خیلی جای خوبی شده اگر بیایی تا همیشه با همیم» نوبت به نیروهای تحت امر خودش رسید اصرار و التماس که برگردد عقب آنها هم جواب شنیدند «کجا را پیدا کنم از اینجا بهتر؟» دست کرد در جیبش و هرچه اطلاعات و کارت شناسایی داشت تکه تکه کرد و به آب رودخانه سپرد خودش کلاش دست گرفت؛ نارنجک انداخت و آرپیجی شلیک کرد در این میانه ادامه یادداشت در