تعريف زن …
به ميزان تعريفشدن زن، تعريف نمودن مرد نيز وارد دايرهی امكان میگردد…نمیتوان با نقطهی عزيمت قراردادنِ مرد، تعريف صحيحی از زن و زندگی ارائه دهيم..
موجوديت طبيعی زن، موقعيت مركزیتری دارد..از نقطهنظر بيولوژيك نيز اين امر بدينگونه است..اينكه جامعهی مردسالار تا حد ممكن موقعيت زن را تنزل داده و كمرنگ نموده، نبايستی مانع درك واقعيت زن از طرف ما گردد..
سرشت يا طبيعت زندگی..، بيشتر با زن در پيوند است..اينكه زن تا حد ممكن از حيات اجتماعی بيرون رانده شده است، نمیتواند نشانی بر غلط بودن واقعيت مذكور باشد..؛ بالعكس، آن را تصديق مینمايد..
مرد با نيروی زورگويانه و نابودكنندهاش، با حمله به زن در اصل بر زندگی يورش میبرد..
اينكه مرد بهعنوان حكمران اجتماعی با زندگی خصومت و دشمنی میورزد و نابودكنندهی آن است، با واقعيت اجتماعیای كه در بطن آن میزيد ارتباط تنگاتنگی دارد..
عبدالله اوجلان آپو