فصد خون غرب تهران
برزگران
خشکشویی
تصفیه آب
ابزار رویان>

انتخاب صفحه

فصد خون شمال تهران

جنگ بود،هر شب تهران را می زدند

جنگ بود،هر شب تهران را می زدند

جنگ بود،هر شب تهران را می زدند،پدر اما هر صبح با خنده بیدارمان می کرد،برای من نان و پنیر لقمه می گرفت و برای خواهرم کره و عسل،می گفت جشن بگیریم شاید امروز جنگ‌تمام شد،هر روز می گفت شاید امروز تمام شد و ما همه سال های جنگ را به امید تمام شدنش بیدار شدیم
حق داشتیم،چون کودک بودیم ️
شرمین نادری

درباره نویسنده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 1 =