فصد خون غرب تهران
برزگران
خشکشویی
تصفیه آب
ابزار رویان>

انتخاب صفحه

فصد خون شمال تهران

استادي می گفت صبح ها که

استادي می گفت  

صبح ها که

استادي می گفت

صبح ها که دکمه هاي لباسم را مي بندم ، به این فکر مي کنم که چه کسي آنها را باز خواهد کرد ؟ خودم یا مُرده شور ؟ دنیا همین قدر غیر قابل پیش بیني است به آنهايي که دوستشان دارید، بي بهانه بگوييد دوستت دارم بگوييد در این دنیاي شلوغ ، سنجاقَت کرده ام به دلم بگوييد گاهي فرصت با هم بودنمان ، کوتاه تر از عمرِ شکوفه هاست

بودن ها را قدر بدانيم
” نبودن ها ” همين نزديكي ست

┄┅┅❅ ❅┅┅┄

درباره نویسنده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + 15 =