فصد خون غرب تهران
برزگران
خشکشویی
تصفیه آب
ابزار رویان>

انتخاب صفحه

فصد خون شمال تهران

نزدیک مراسم عقد محمود

نزدیک مراسم عقد محمود

نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند

خلاصه با هم برای خرید رفتیم محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و

هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت  «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد » یعنی گویا تمام لحظات زندگی، منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود

شهید محمودرضا بیضائی
شهید مدافع حرم
دختران چادری

| |

درباره نویسنده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + شانزده =