فصد خون غرب تهران
برزگران
خشکشویی
تصفیه آب
ابزار رویان>

انتخاب صفحه

فصد خون شمال تهران

UityCampaig خاطرات عمود۱۴

UityCampaig
خاطرات عمود۱۴

خاطرات عمود۱۴۶
عجب بچه‌های پا به رکابی بودن
به هرکدوم می‌گفتی برو استراحت کن، یجوری می‌پیچوند
خودشون تشنه بودن ولی به هم آب می‌رسوندن
سوزن روکوله‌ای‌ها دست‌های همشونو زخمی کرده‌بود
ولی انگار براشون یه زخم مقدس بود
لباس همو می‌شستن
غم همو میخوردن
هر کاری حاضر بودن بکنن تا یک لحظه رضایت فرمانده‌شونو که رضایت مولا پشتش بود ببینن
می‌خواستن یجوری ولایت مداری کنن تا در پایان کار مهر رضایت مهدی فاطمه پای سفرنامشون بخوره
عمود ۱۴۶ قطعه‌ای از بهشت بود، که فرشته‌ها خجالت زدۀ اهلش بودن

درباره نویسنده

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده + نوزده =