عطر بهشت فضای شهرمان
عطر بهشت پخش درفضای شهرمان شده بود…
بازهم خبررسید شهیدی درراه است…
چشمان انتظار….
دل هایی شکسته…
خانواده ای داغدار…
ومردمی مشتاق برای تشییع…
به اتش میندازم دونه دونه های اسپندرا ونظارگرمی شوم دانه هایش را که مانند جانم جلزوولز می کنند…
گویا آن دانه های اسپند هم دیگر روی پاهایشان بند نیستند….
وباز بوی عطر شهدا می پیچد درشهرما….
سیدشهرمان صفااورده ای دلاور…
به راستی که ستودنیست کارت…
وتو خوب به ما فهماندی که استراحت بعدازشهادت یعنی چه….